اسپنتان

ساخت وبلاگ
برای چندمین بار پسرش را به کمپ ترک اعتیاد برده است.در دل او را تحسین می کنم.نمی دانم که چند سال از عمرش را صرف بازپروری پسرش کرده است؟ولی می دانم که اگر زن دیگری جای او بود تا حالا میدان را خالی می کرد.هر بار که گفته بود می خواهد پسرش را برای ترک به فلان جا ببرد.من به جای آن زن احساس خستگی و نا امیدی کرده بودم.این بار هم پسرش را به یک جای جدید برده است.یک بار با پسرش ملاقات کرده و از بازپروری جدید راضی است.او از امیدهایش می گوید و من به حرفهایی می اندیشم که فلان دکتر برایم گفته است.دکتر گفته بود"آدمهای کریستالی درست بشو نیستند و اگر به بن بست برسند ممکن است م اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : کریستال,کریستال پالاس,کریستال نت,کریستال بوهمیا,کریستالوگرافی,کریستال مو,کریستال سرورنیک چیست,کریستال ریپورت,کریستال سرورنیک,کریستال چک بوهمیا, نویسنده : espantano بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 21:43

استراحتم کامل نبود و مخم کار نمی کرد.گوشی موبایلم به صدا در آمد.نگاهی به صفحه ی موبایل انداختم و با بی میلی جواب دادم.زنی که پشت خط بود ید طولایی در درد و دل کردن داشت.بعد از احوال پرسی گفت"فلانی می دانی چه شده است؟"گفتم"نمی دانم.تو بگو که چه اتفاقی افتاده است؟"خندید و گفت"پسرم با دوستش به شهری دور سفر کرده و در سفر عاشق یک دختر فارسی شده است.پایش را در یک کفش کرده که حتما با آن دختر ازدواج می کند."گفتم"دوست داشتن که بد نیست.سن و سالی از پسرت گذشته است.حتما عاقلانه عاشق شده است.چرا اینقدر پریشان هستی؟"گفت"تو نمی توانی درک کنی که در دلم چه غوغایی برپا است.دوست اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : تلخون,تلخی دهان,تلخ,تلخی نکند شیرین ذقنم,تلخ مثل عسل,تلخ و شیرین,تلخیص,تلخی دهان در بارداری,تلخ شهاب مظفری,تلخی دهان در صبح, نویسنده : espantano بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

دور عروسی ها به سر رسیده و نوبت به مسافرت ها رسیده است.هر کس برای خود سفر به شهری را برگزیده است.بعضی چابهار و بعضی خارج از استان را انتخاب کرده اند.من با بیشتر آنها که فامیل درجه یک بوده اند همسفر بوده ام و چند سال است که به این نتیجه رسیده ام که همسفر کسی نباشم.هر بار که آنها یاد مسافرت می افتند به این خانه سر می زنند و می گویند"این بار دیگر چه بهانه ای دارید که همراه ما نمی آیید و ما هر بار بهانه ای نو یا تکراری تحویلشان می دهیم.زن داداش می گوید"این همه به چابهار می روید خسته نمی شوید.یک بار هم همراه ما به مشهد،شیراز یا اصفهان بیایید.باور کنید خوش می گذرد اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : سفرجل,سفر,سفره عقد,سفر التكوين,سفرة رمضان,سفره افطار,سفر المزامير,سفر الرؤيا,سفر به گرجستان,سفر الامثال, نویسنده : espantano بازدید : 181 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

رو به شوهرم می گویم"در این اداره جات کسی را نمی شناسی که قانون بازنشستگی زنها را بیشتر از من و تو بلد باشد.یکی که دقیق بگوید یک زن و بهتر بگویم یک معلم زن کی بازنشسته می شود"شوهرم می پرسد"چرا؟باز چه اتفاق جدیدی افتاده است؟"لبخند تلخی می زنم و می گویم"هیچی!باز بوی ماه مهر به مشام می رسد.""پس بگو جریان از کجا آب می خورد."می گویم"کاش تو هم یکی از این خر پولهای دور و بر بودی.بعد من هم با خیال راحت استعفا می دادم و برای خودم زندگی می کردم.یا حداقل هر جا که می رفتم سایه ی آموزش و پرورش بالای سرم نبود."می گوید"کاش!"و مرا با افکارم تنها می گذارد.چند سال است شهریور که فرا اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 183 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

فقط اسم و رسمشان را شنیده بودم و از نزدیک آنها را ندیده بودم.محاسن بلند و کلاه ملایی شان خودنمایی می کرد.با خانواده به دیدار مادرم آمده بودند.دودل بودم که چگونه به آنها خوش آمد بگویم.آیین رفتار با ملاها را بلد نبودم.عاقبت به رسم معمول رفتار کردم.آنها را آدمهای معمولی فرض کردم در حالیکه ته دلم می دانستم که معمولی نیستند.وقتی پذیرایی تمام شد.نفس راحتی کشیدم.در فاصله ی چند لحظه ی استراحت زیرچشمی فامیلهای مادر را از زیر نظر گذراندم.آنقدرها که فکر می کردم متعصب و ترسناک نبودند.وقتی بلند شدند تا بروند از زنها بابت آنکه وقت نکرده ام به خانه هایشان بروم عذرخو اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : ؟,؟youtube,؟فيس بوك,؟آهنگ جدید,؟؟؟؟كيف استغفر بنية الزواج,؟؟؟؟زوجك والخادمة؟؟؟؟,؟ العاب,؟اليوم السابع,؟ألعاب بنات,؟ داعش, نویسنده : espantano بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

پشیمان بود و برای پشیمان شدن دیر بود.گفت"کاش دخترم را به این پسره شوهر نمی دادم.خرما نبود که مزه اش کنم و خوب و بدش را بفهمم."حرفش را قبول نداشتم.دخترش نمی خواست با مردی که حالا شوهرش بود ازدواج کند.او را مثل خیلی از دختران دیگر به زور راضی کردند و به خانه ی بخت فرستادند.دخترک اول مقاومت کرد و آخر به حرف پدرش گوش کرد و زن شوهرش شد.چیزی را که دختر با سن کمش سالها پیش دریافته بود.پدر تازه فهمیده بود.تازه فهمیده بود که دامادی که انتخاب کرده برازنده ی دخترش نیست.حالا که دختر صاحب فرزند شده پیش کشیدن این بحث ها وقت تلف کردن بود.گفت"فقط به شما می گویم ولی اشتباه ک اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : پشیمانی,پشیمانم حمیرا,پشیمان,پشیمان به انگلیسی,پشیمانی از مهاجرت,پشیمانم,پشیمانی بعد از طلاق,پشیمانی از ازدواج, نویسنده : espantano بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

جایی مطلبی از یک عارف نامی خواندم که ارزش و لذت نگهداری از پدر و مادر از کار افتاده را گوشزد می کرد.اینکه با از کار افتادگی والدین و شروع مراقبت از آنها نوبت به جمع آوری ثواب می رسد.من در دل حرف عارف ربانی را نفسی خواندم که از جای گرم بیرون می آید.در زندگی واقعی جایی که پای عمل به میدان می آید.این مردها هستند که فقط حرف می زنند و بیشتر بار حداقل در این سرزمین بر عهده ی زنها است و در میان زنها هم بر عهده ی دختر یا عروسی است که دیوارش از همه کوتاهتر باشد.هیچ کس حتی خدا به فریاد زنهایی که بار سنگین نگهداری از والدین را بر عهده دارند نمی رسد.آنها فداییان خاموش و اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : زاویه ی دید,زاویه ی دید دوم شخص,زاویه ی دید در عکاسی,زاویه ی دید در داستان,زاویه ی دید چیست,زاویه ی دید سوم شخص,زاویه ی دید در ادبیات,زاویه ی دید داستان,زاویه ی دید در فارسی,زاویه ی دید در داستان کوتاه, نویسنده : espantano بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

از آخرین باری که آن خانه ی روستایی را از صاحبش قرض گرفته بودیم بیش از یک سال می گذشت.سال قبل از سادگی آن اتاق آجری بسیار لذت برده بودم.از خواب که بیدار می شدی می توانستی طلوع خورشید را از پشت دیوارهای کوتاه حیاطش تماشا کنی.آن خانه ی ساده در روستای تیس حس آرامش را تقویت می کرد.من دوست داشتم در حیاط خلوتش بنشینم و به کوه آن طرف دیوار زل بزنم و در افکارم غرق شوم.

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : تیسفون,تیسوت,تیستو,تیساگل,تیسا,تیمسار طوفانیان,تیس,تیستو سبز انگشتی,ایسنا,تیسوت ایران, نویسنده : espantano بازدید : 188 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04

شوهرم اصرار داشت که در مسیر سفرش کلات سرباز را ببیند.حرفش را بر کرسی نشاند و وارد شهر سرباز شدیم.کلات را بر قله ی کوه بنا کرده بودند.راه پله ای نداشت که با تق تق کفش های پاشنه بلند یک زن سکوتش در هم بشکند یا اگر هم داشت ما جایش را بلد نبودیم.من پای کوه ایستادم و به گرفتن چند عکس اکتفا کردم.صندل پاکستانی ام با فراز و نشیب کوه نمی خواند.شوهر و پسر راه بالا را در پیش گرفتند و زود برگشتند.گفتم"چی شد؟"شوهرم گفت"کارگران داخل کلات گفته اند که کلات در ورودی ندارد."گفتم"پس آنها با آن دم و دستگاه چطور داخل رفته اند؟"گفت"شاید از داخل پاسگاه رفته اند."گفتم"جالا دیدن این اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : کلات سرباز,شهرداری کلات سرباز,شهر کلات سرباز,شهرستان سرباز كلات,اخبار سرباز کلات,سرباز كلات,شهردار کلات سرباز,شهرستان سرباز کلات,بخشدار سرباز کلات, نویسنده : espantano بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:03